مار و عقرب
از گورستان برگشته بودند . استاد عرفان , مرحوم آیت ا.. قاضی را می گویم . شاگردان گرداگردش را گرفته بودند که آقا ! چه دیدید ؟ آخه دیدن او با دیگران تفاوت داشت .
فرمود : " هرچه درون قبرها را نگاه کردم مار و عقربى ندیدم ! به قبرها گفتم : این آخوندها چه می گویند که قبرها پراز مار و عقرب است , آیا اینها درست است ؟! "
قبرها گفتند : " ما از خودمان مار و عقرب نداریم ، هرکس می آید با خود یا روح و ریحان مى آورد ، یا مار و عقرب.
یا علی
مثل تیری که خودش سمت هدف می اید... ناخوداگاه دلم سمت نجف می اید...